مرز در عقل و جنون باريك استكفر و ايمان چه به هم نزديك استعشق هم در دل ما سردرگممثل ويراني و بهت مردمگيسويت تعزيتي از روياشب طولاني خون تا فرداخون چرا در رگ من زنجير استزخم من تشنه تر از شمشير استمستم از جام تهي حيرانيباده نوشيده شده پنهانيباده نوشيده شده پنهانيعشق تو پشت جنون محو شدههوشياريست مگو سهو شدهمن و رسوايي و اين بار گناهنو و تنهايي و آن چشم سياهاز من تازه مسلمان بگذر بگذربگذر از سر پيمان بگذر بگذردين ديوانه به دين عشق تو شدجاده ي شك به يقين عشق تو شدمستم از جام تهي حيرانيباده نوشيده شده پنهانيباده نوشيده شده پنهاني\
"متن ذيل طولاني ست. دست من هم نيست. بقدر حوصله بخوانيد. ,"واين جمله القا کننده ي حسي است براي خواندن تمامي مطلب...
آجرک الله انشاءالله
التماس دعا