• وبلاگ : مرمي
  • يادداشت : گفتند به تو : ((بخوان))...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام دعوتيد...
    پاسخ

    سلام. خدمت رسيدم

    پاسخ

    سلام. شما كه زودتر منو بردين دم پنجره فولاد!
    سلام همسنگر..."و فرشته نجات من ، يک کلاش صاحب نفس خواهد بود که در گوش من هفتاد بار بخواند: و ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي. "خيلي اين جمله ي پروفايلتون به دلم نشست يعني فوق العاده بود...:( التماس دعاي ناب.شهادت نصيبتون...ياعلي مدد.
    پاسخ

    سلام همسنگر!
    سلام. احسنت برادر.گفتم که. از نقد و غيره برا شما خبري نيست!مگر بفههم مي خواهيد شعر رو واقعا! -واقعاً ها- ادامه بديد.
    من با دو تا شعر به روزم:
    با صداي روضه خوان رفتم به جايي سوخته....
    روضه خوان مي خوان اما با صدايي سوخته...

    و

    امروز اگرچه در به در عشق مي شويم
    فرداست آنکه تاج سر عشق مي شويم...
    پاسخ

    سلام. کلاس نذار براي ما. چشم. خدمت مي رسم

    خواهش ميکنم، متاسفانه اين مشکليه که دوستان ديگه هم مطرح کردند ...و کاري از دستم ساخته نيست


    با عرض احترام و ادب

    مصرع سوم فکر کنم يک هجا کم دارد

    موفق باشيد

    پاسخ

    با عرض تشکر بله. درسته. دنبالشم!

    تو درد دلت به غار مي گفتي

    من رو سوي قعر چاه مي آوردم

    در مورد اين خاندان انگار تمام شاديها توام با رنجه... 

    دست مريزاد، اولين باره از اين زاويه ديد براي مبعث شعر ميشنوم

    پاسخ

    از لطف شما ممنونم. ضمنا بارها سعي کردم پاسخ کامنت شما رو در صفحه کامنت خودتون بدم، نمي دونم چرا بلاگفا کد امنيتي نميده. لذا نشد.از اين بابت عذر خواهم.
    + سيده مهدي 

    سلام طبق قولم

    وفاي بعهد

    چشم ما روشن

    شعر جديد و ما بي خبر....!!!!

    پاسخ

    سلام. ممنون. شرمنده!!
    تو غصه اهل جهل را مي خوردي
    هنوزم فکر مي کنم من دارم بد مي خونم. شايد مي آوردم بايد (مياوردم ) خونده بشه که اينطوري مصرع اول وزنش خراب ميشه.

    وقتي تو پناه بر حرا مي بردي
    من نيز به تو پناه مي آوردم

    پاسخ

    نه. مي آوردم درسته. وزنش ثقيله. قبول دارم
    سلام عيد شما هم مبارک. انتخاب زيبايي کرديد براي امروز. فقط مولا علي (ع) مي تونيد امروز رو توصيف کنه. غزل هم زيبا بود مخصوصا زاويه اش. فقط مصرع هاي اول وزنش با مصرع دوم نمي خونه. شايدم من بد مي خونم. فکر کنم مصرع هاي اول يه هجاي بلند کم داره.

    وقتي تو پناه بر حرا مي بردي
    من نيز به تو پناه مي آوردم

    از سمت خديجه اي که تنها بود ( او )

    يک بقچه ي نان و آه مي آوردم


    تو غصه ي اهلِ جهل مي خوردي ( و )
    من توي شب تو ماه مي آوردم


    همسفره ي وحي مي شدم با تو ( من )
    بر راستي ات گواه مي آوردم


    هر بار خدا که جلوه گر مي شد(؟)
    من هم افقي نگاه مي آوردم


    گفتند به تو : ((بخوان))... نوشتن (پس ) چه؟
    بايد قلمي سياه مي آوردم
    * * * * * * * * *
    وقتي که تو و فاطمه ات ( مي )رفتيد
    بر خاطره ات پناه مي آوردم


    تو درد دلت به غار مي گفتي (و)
    من رو سوي قعر چاه مي آوردم

    پاسخ

    سلام. از نظر لطف شما و راهنمايي هاتون ممنونم.
       1   2      >