سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاظمین...

ارسال‌کننده : محمد رضا میری در : 90/4/7 7:49 عصر

به حساب سر انگشتی من وقتی آقا زندانی شد معصومه خانمش شش سال سن داشت و وقتی خبر شهادت بابا را در بغداد شنید ده ساله بود. نمی دانم زندانی زندان های بصره و بغداد ملاقاتی داشت یا نه، اما همان بهتر که دختری بابایش را در آن حال نبیند!
خانم تا برای خودش خانمی شد 21 سال زیر سایه برادر بود و نمی دانم یکی دو سال آخر بر او چه گذشت. بگذریم....

یک بار دگر ببینمش کاش.........رضا
تو همدم تنهایی من باش....رضا

با بودن تو جای پدر خالی نیست
قربان محبت تو داداش رضا

علیهم صلوات الله

روزی که وارد حرم کاظمین شدیم، نظرات مختلف بود! یکی می گفت: انگار توی حرم قمی. یکی می گفت: نه. انگار مشهدی. ولی من با خودم فکر می کردم: اصلا فرقی نمی کند. انگار هرسه جا هستی!! 




کلمات کلیدی :